سلام ، من خیلی دلم گرفته و نا امیدم.24 سال سن دارم.
5 ماهه ازدواج کردم از اولین شب نامزدی تا الان خاطره خوبی ندارم.شوهرم خیلی بی ادب و با توهین صحبت می کنه بر عکس خوانوادش که به قدری خوب و مهربونن که شرمنده خوبی هاشونم از پدر و مادرم بیشتر به من محبت می کنن. متاسفانه همسرم رفتار نرمالی نداره سره کار نمیره، مدام سیگار می کشه ، رفیق بازه ، ساعت خوابش درست نیست. ساعت 7 صبح می خوابه تا 7 شب . بی مسئولیته . دم دم های صبح بهونه گیری می کنه همیشه بی خودی دعوا راه می ندازه اشک منو در میاره. احتمال اعتیاد رو می دم چون گاهی اوقات اینقدر دوسم داره که باورم نمی شه همون آدم دیشب بوده!!!! 2 ماه بعد از ازدواج متوجه شدم ی گوشی و سیم کارت دیگه داره و با چند دختر ارتباط داره خیلی ناراحت شدم اما به کسی نگفتم و خودم باهاش صحبت کردم و التماسش کردم به این کارش ادامه نده چون این کارش باعث سردی من و جدایی می شه و اون به من قول داد که تکرار نمیشه. این ماه ها رو گذروندیم اما اخلاق های بدش سر جا بود. تا اینکه 1 هفته پیش دوباده فهمیدم ی گوشی دیگه داره و مجددا با چند دختر در ارتباطه و خونه هم آوردشون. من از اون روز به همه خوانواده خودم و خوانواده شوهرم گفتم. برای جدایی تصمیم خودم رو گرفتم. البته خانواده شوهرم اصلا راضی به جدایی نیستند د اصرار دارند برگردم شوهرم هم هر روز التماس می کنه برگرد من عوض می شم. من مطمئنم درست نمی شه....... من از جدایی خیلی می ترسم گناه من چیه شانس زندگی من اینطوره تنها تو این دنیا چی کار کنم . با ابروی ریخته شده خودم چی کار کنم ممکنه ی بخته خوب به من رو کنه؟؟؟؟؟؟ این فکر ها منو برای جدایی مردد می کنه. وهم برای نفس کشیدن